یادش بخیر بچّگیا،شیطونیا، تموم ِ پنهون کاریا
بازی ِ گرگم به هوا، کباب کباب،تموم اسباب بازیا
لوس شُدَنا،خندیدَنا، دوس داشتنی های ِ راستَکی
عیدی گرفتن از همه،پول تو جیبی،بستَنیای آبکی
یادش بخیر مادر بزرگ،با قصّه های جورواجور
حرف زَدن از گذشته ها،از زَمونای خیلی دور
یادش بخیر اُون زَمونا خنده هامون راستکی بود
گریه هامون یه لحظه وُ، کینه تو هیچ دلی نبود
مرزیُ حدّی که نبود، پَر می زدیم توی خیال
می رسیدیم به سادگی، به آرزوهای محال
می شد تو اُون روزای خوب،خدارُ حس کردِشُ دید
می شد بدونِ پلّه رفت، از آسمون ستاره چید
می شُد تو اُون عالمِ سبز، رو پُشتِ اَبرا بشینیم
گل دادن ِ درختارُ، تو فصلِ سرما ببینیم
راستی عجب عالَمی بود، پُر بودیم از فصل بهار
دنیا رُ رَنگی می دیدیم، قشنگُ پُر نقشُ نگار
دُنیای ِ خوبی بود ولی، حیف که تموم شُدُ گُذشت
مثلِ یه موج از سرمون،گذشتُ دیگه بر نگشت
حالا دیگه قد کشیدیم، پَُر شدیم از رنگُ ریا
غرق شدیم تو عالم ِ، زرنگیا، دُرنگیا
کاشکی می شد ما آدما، بچه می موندیم تا ابد
دل می دادیم به چَن تا گَل،یا چن تا سیب تو یِه سَبد...
شاعر: مهدی اکبری
جاوید ::: جمعه 85/6/31::: ساعت 6:21 صبح
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 41
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :104785
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :104785
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
جاوید
از این بیهوده چرخیدن چه حاصل؟پیاده میشوم دنیا نگه دار......!
از این بیهوده چرخیدن چه حاصل؟پیاده میشوم دنیا نگه دار......!
>> پیوندهای روزانه <<
>>
<<
>>لینک دوستان<<
>>لوگوی دوستان<<
>>موسیقی وبلاگ<<
>>آرشیو شده ها<<
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<