از گدایی پرسیدند: «چرا گدایی میکنی؟» گدا جواب داد: «برای این که پولی به دست بیاورم و محتاج مردم نباشم
دوتا خجالتی باهم ازدواج میکنن
بچشون آب میشه
یه روز تو رو تو کوچه دیدم و عاشقت شدم....فرداش تو خیابون دیدمت و دیوونت شدم...... امروز تو اتوبان دیدمت خدا آخر و عاقبتم و به خیر کنه! عجب 206ی هستی
پسری بودم که اسم نداشت با دختری آشنا شدم که وجود نداشت به شهری رفتیم که آدم نداشت به رستورانی رفتیم که غذا نداشت با قاشق چنگا لی غذا خوردیم که دسته نداشت اون غذا اصلا مزه نداشت ولی سر کار گذاشتن شما خیلی مزه داشت
خیلی دوستت دارم. یه روز میام دنبالت تا با هم بریم یه جای دور که دست هیچ کس بهمون نرسه.
قربانت عزرائیل
به نیوتن گفتندبرای چی از افتادن سیب تعجب کردی نیوتن برای اینکه من زیر درخت گلابی نشسته بودم
- دختر و پسر جوانی باهم توی پارک راه می رفتند.دختر به پسر گفت عزیزم اگر این درخت کاج می توانست حرف بزند، درباره ما چه می گفت؟
پسر: می گفت من کاج نیستم، بلوطم احمق جان!
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :104764
از این بیهوده چرخیدن چه حاصل؟پیاده میشوم دنیا نگه دار......!