دیگه گریه دلو وا نمی کنه

[ و چون خبر مرگ اشتر بدو رسید فرمود : ] مالک مالک چه بود به خدا اگر کوه بود کوهى بود جدا از دیگر کوهها و اگر سنگ بود سنگى بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد . [ و فند کوهى است از دیگر کوهها جدا افتاده . ] [نهج البلاغه]

دیگه گریه دلو وا نمی کنه

زندگی با آدماش برای من یه قصه بود
توی این قصه کسی با کسی آشنا نبود
همه خنجر توی دست و خنده روی لبشون
توی شب صدایی جز گریه ی بی صدا نبود

نمی خوام مثل همه گریه کنم
دیگه گریه دلو وا نمی کنه
قصه های پشت این پنجره ها
غمو از دلم جدا نمی کنه

قصه ی ماتم من هر چی که بود هر چی که هست
قصه ی ماتم قلبِ خسته ی یه آدمه
وقت خوابه دیگه دیره نمی خوام قصه بگم
از غم و غصه برات هر چی بگم بازم کمه

نمی خوام مثل همه گریه کنم
دیگه گریه دلو وا نمی کنه
قصه های پشت این پنجره ها
غمو از دلم جدا نمی کنه

جاوید ::: پنج شنبه 85/7/13::: ساعت 12:46 صبح

نظرات دیگران: نظر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ازشیر مرغ تا جونه ادمی زاد
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدیدهای وبلاگ <<

بازدید امروز: 23

بازدید دیروز: 8

کل بازدید :106465

>>اوقات شرعی <<

اوقات شرعی

>> درباره خودم <<